غزل ۰۰۱- الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
|
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
|
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
|
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
|
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
|
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
|
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
|
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
|
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
|
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
|
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
|
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها
|
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
|
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها |
تفسیر و تعبیر:
ساقی ، باده به یک یک اهل مجلس بده و آن وقت به من بده زیرا عشق جانان در ابتدا به نظر ساده آمد اما در آخر مشکلات زیادی در آن پیدا شد . [ زیرا به کسی که دل دادی و عشق ورزیدی ابتدا نسبت به تو انواع ملایمات را نشان می دهد اما بعد شروع می کند به استغنا ، عاشق بیچاره هم تحمل استغنا را نیاورده . برای تسلی آلام درونی خود گاه به باده و زمانی به افیون و قهوه مبتلا می شود که اندکی دل دیوانه خود را آرام کند . ( اَدِر = به گردش درآوردن ، کاس = جام ، ناول = به کسی دادن )