غزل ۰۰۴- صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

غزل ۰۰۴- صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

 

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

 

که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

 

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا

 

تفقدی نکند طوطی شکرخا را

 

به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر

 

به بند و دام نگیرند مرغ دانا را

 

ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست

 

سهی قدان سیه چشم ماه سیما را

 

چو با حبیب نشینی و باده پیمایی

 

به یاد دار محبان بادپیما را

 

جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب

 

که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

 

در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ

 

سرود زهره به رقص آورد مسیحا را

تفسیر و تعبیر:

ای صبا با لطف و ملایمت به آن غزال رعنا بگو که ما را تو سر به کوه و بیبان داده ای یعنی تو ، ما را فرهاد و مجنون کرده ای . [ صبا ، پیک شعر است زیرا اغلب شعرا با صبا مکالمه کرده و برای محبوب خود به وسیله صبا پیغام می فرستند . چون که جانان ، عالی جناب است و به مقامش فقط صبا و شمال واصل شوند . ( غزال = آهو بچه را گویند که شعرا اغلب محبوب ها را به آن تشبیه می کنند . رعنا = گلی را گویند که یک جانبش قرمز رنگ و روی دیگرش زرد رنگ باشد . لطف = نرمی و ملایمت )